مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی
از لحظهای که ایدهی یک محصول (کالا یا خدمت) در ذهن یک فرد یا سازمان شکل میگیرد تا لحظهای که آن محصول به دست مشتریان میرسد و مشتریان آن را خریداری میکنند.
همچنین فرایند حفظ رضایت مشتریان و وفادار نگاه داشتن مشتریان و ترغیب آنها به تبلیغ و ترویج محصول هم، به عنوان بخشی از مبحث مدیریت بازاریابی در نظر گرفته میشود.
بنابراین، در این سرفصل (بازاریابی)، بارها به سراغ مفاهیم مختلف مطرح شده در سایر موضوعات، از ارزش آفرینی و تفکر سیستمی تا تبلیغات و مدیریت ارتباط با مشتری خواهیم رفت.
بازاریابی را میتوان یک روزه یاد گرفت
اما متاسفانه تسلط بر آن یک عمر زمان نیاز دارد.
(فیلیپ کاتلر)
تعریف مدیریت بازاریابی از دیدگاه کاتلر و کلر:
مدیریت بازاریابی، علم و هنر انتخاب بازارهای هدف سودآور و نیز جذب و حفظ و افزایش مشتریان از طریق خلق و مبادله و ارائه ارزش به آنان است.
اگر میخواهیم این مفهوم را بیش از پیش لمس کنیم باید شش گام را پیش بریم :
بسیاری از تلاشها و برنامههای بازاریابی، به علت ضعف برنامهها شکست نمیخوردند، بلکه به این علت شکست میخورند که اساسا از ابتدا، محصول ارزشمندی برای ارائه وجود نداشته است.
عموم ما، زمانی که بحث بازاریابی میشود، به یاد بازاریابهایی میافتیم که قرار است محصولات مصرفی را در فروشگاهها یا سوپرمارکتها معرفی کنند.
حتی برای کسانی که به تفاوت بین بازاریابی و فروش توجه دارند، همچنان حوزهی استفاده از دانش مدیریت بازاریابی چندان بزرگ نیست.
بازاریابی جدای از کالا و خدمات، میتواند در مورد یک شهر، یک فرد یا یک سازمان یا هر چیز دیگری به کار گرفته شود.
بنابراین، منطقی است که بحث مدیریت بازاریابی، با مشخص کردن حوزههای کاربرد مدیریت بازاریابی آغاز شود.
مشتریان را در یک نگاه کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
مشتریانی که به عنوان یک فرد، مصرف کنندهی نهایی محصولات هستند و سازمانها و کسب و کارهایی که مشتری یک کالا یا خدمت هستند.
اگر چه این روزها، مرز بین فرد و سازمان به شفافیت گذشته نیست، اما همچنان توجه به این تفاوت میتواند نقش مهمی در موفقیت برنامه های بازاریابی داشته باشد.
حداقل تفاوت جدی در این است که در یک سازمان، عموماً بیش از یک فرد، درگیر فرایند تصمیم گیری خواهد بود و همین مسئله، نوع متفاوتی از تعامل با مشتری را نیاز خواهد داشت.
ما هم در بحث تحلیل مشتریان، افراد و سازمانها را در دو بخش جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
پس از شناخت مشتریان، با توجه به اینکه بازار به معنای مجموع تقاضای مشتریان است، شناخت و طبقه بندی بازارها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
حتماً از درس ارزش آفرینی به خاطر دارید که برآیند تقاضا را بازار و برآیند عرضه را صنعت مینامیم.
کلاسهای بازاریابی، بخش بندی بازار را یکی از بخشهای کلاسیک مدیریت بازاریابی میدانند.
تقسیم بندی مشتریان بر اساس سن و جنس و تحصیلات و سایر پارامترهای عمومی، در حدی قدیمی و نخنما شده است که بیشتر به داستانهای اسطورهای شبیه است.
پیچیدگی مشتریان امروزی در حدی است که بخش بندی بازار، به هوش، دانش، مهارت و تجربهی گسترده نیاز دارد و کم نیستند برنامه های بازاریابی که به دلیل نگاه سنتی به بخشبندی بازار، اثربخشی بالایی ندارند.
فرض کنید شما آموختهاید که مشتریان را بر اساس میزان درآمد آنها طبقه بندی کنید و سپس وارد جامعهای میشوید که پول، دیگر در آن رایج نیست.
بخش عمدهای از دانش بخشبندی بازار در دنیای امروز، تا همین حد کهنه و ناکارآمد است.
پس از طی شدن گامهای قبل، میتوانیم در مورد طراحی برنامه بازاریابی به شرح زیر صحبت کنیم:
- طراحی استراتژی محصول
- مبانی استراتژی قیمت گذاری
- طراحی استراتژی توزیع
- طراحی استراتژی ترویج
- طراحی و پیاده سازی بازاریابی داخلی
- تعریف فرایندهای مرتبط
- طراحی و تدوین برنامه سنجش عملکرد
خلق، جذب، نگهداری و توسعه مشتریان، از جمله بخشهای مهم مدیریت بازاریابی است.
ما تاکنون به شکل پراکنده در خصوص مدیریت ارتباط با مشتری صحبت کردهایم.
اما پس از مطرح شدن سایر گامهای مدیریت بازاریابی، با نگاهی متفاوت و عمیقتر و در عین حال، کاربردیتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
مطالب کامل و مفید بودن ممنون از زحماتتون و مشاوره های عالیتون