محمود معظمی کیست ؟
محمود معظمی کیست ؟
«خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند.» عمیقا به این گفته معتقد است و آن را شعار اصلی نگرشی قرار داده که در آموزشهایش ترویج میدهد. میگوید مشکل اصلی جوامع این است که انسانها خودشان را دوست ندارند و با خودشان آشتی نیستند. برای همین اگر همین الان یک بسته به آنها بدهند و بگویند خوشبختیِ شما داخل این بسته است، میگویند لابد اشتباهی شده و بسته مال شخص دیگری است!
نامش معظمی است؛ محمود معظمی. متولد ۱۳۳۱ است. سالیانی است که ساکن کاناداست. با همسر و سه دخترش در شهر ونکوور زندگی شادمانهای دارد و مرتب بین ایران و کانادا در رفتوآمد است. چندین و چند مدرک دانشگاهی دارد و دورههای متعددی را در زمینههای مختلف گذرانده است. حتی همین الان هم بهطور متوسط ماهی هزار دلار خرج آموختن خود میکند. با این حال افتخار او به مدارکش، درجات علمیاش، تعدّد آنها و اعتبار دانشگاهها و موسساتی که از آنها مدرک گرفته، نیست. میگوید فرض کنید من یک آدم بیسوادم! از من بپرسید: «آیا خوشبخت هستی؟ آیا از زندگیات راضی هستی؟» اگر با اطمینان پاسخ مثبت بدهم، آن وقت، میتوانید به حرفهایم اعتماد کنید و آنها را به کار ببندید.
محمود معظمی سالهاست که خودش را کاملا خوشبخت میداند. خوشبختی از نگاه او، نداشتن مشکل و دغدغه نیست. او همین الان هم با مسائلی در زندگیاش روبهروست که شاید یک انسان معمولی را از پا درآورد. اما میگوید مشکل را فقط آنهایی ندارند که الان در گورستانها آرمیدهاند! انسان تا وقتی زنده است، مشکل (یا بهتر است بگوییم مسئله یا مسائلی) دارد که باید آنها را حل کند. و زندگی یعنی همین: لذت بردن از حل مسائل!
همواره لبخند میزند. بسیار آرام و شاد است و با روی باز با دیگران برخورد میکند. البته همیشه اینطور نبوده؛ زمانی او هم خیلی عصبانی میشد، میخواست حرف خودش را ثابت کند، خجول و کماعتماد به نفس بود و با اینکه در امتحانات کتبی مدرسه نمرات خیلی خوبی میآورد، هنگام امتحانات شفاهی در کلاس دست و پایش را گم میکرد. یک بار در دبیرستان وقتی نتوانسته بود پای تخته اضطراب و خجولیاش را کنترل کند، با معلمش آنقدر تند صحبت کرده بود که از کلاس اخراج شد!
آن انسان خجول سالهاست که آدم دیگری شده است. چون خودش این طور خواسته و در این راه، پشتکاری فراوان داشته است. محمود معظمی حالا در سمینارهایش در برابر صدها و گاه چند هزار نفر میایستد و با اطمینان به آنها میگوید :
«میتوانید زندگیتان را بهتر کنید! میتوانید آن زندگی را که دوست دارید بسازید! و میتوانید خودتان را بیشتر دوست داشته باشید!»
او عمیقا انسانها ــ همۀ انسانها ــ را دوست دارد، و دوست دارد همه را خوشبخت ببیند. برای همین با وجود فعالیتهای فراوان دیگر، بیشتر وقتش را صرف کمک به افراد علاقهمند میکند. تمرکز بر امر آموزش را از سال ۱۳۷۰ آغاز کرده، و درباره آموزشهایش در یک جمله چنین میگوید:
«این آموزشها دربردارندۀ نگرشی است که میتواند کمک کند آدمها در هر موقعیتی که هستند، بهترین باشند و خوشبخت.»
***
دوستی پس از خواندن این مطلب، پرسیده است: “چرا در قسمت معرفی آقای معظمی، نام مدارک ایشان ذکر نشده است؟ برای کسانی که بهتازگی میخواهند از ایشان پیروی کنند مهم است.”
پاسخ آقای معظمی به این پرسش، چنین است:
تحصیلات رسمی محمود معظمی:“خواندن و نوشتن”اگر کسی چیزی بیشتر را لازم میداند، متاسفم که ناامید میشود.شاد وتندرست باشیددوستدارتانمحمود معظمی
آن متن را من ننوشتهام، اما بهتر نیست از خودتان بپرسید چرا در این مملکت اینقدر به مدرک گیر میدهند و برایشان مهم است؟بهتر نیست از خودمان بپرسیم آیا از این شخص چیزی آموختهام یا نه؟آیا مطالبش به دردمان میخورد یا نه؟آیا سعدی و حافظ و بزرگان دیگر مدرک دکترا از هاروارد و ییل و آکسفورد و… داشتهاند؟لطفا غیرعادی بودنم در این مورد را ببخشید:مدارک:خواندننوشتندوست داشتنمهربانیادبخلاقیتشجاعت و جسارتگوش کردن و درکلذت بردن از زندگیسوال کردن و آموختناینها برخی از رشتههای درسی است که در آن درس خواندهام و میخوانم و خواهم خواند عزیزم.شاد وتندرست باشیددوستدارتمحمود معظمیپی نوشت: چرا فکر میکنیم آگاهی و دانش تنها نزد صاحبان مدرک است؟ برای خوشبختی نزد افراد خوشبخت بروید، برای کسبوکار نزد افراد موفق در کسبوکار و برای شادمانی و موفقیت خانوادگی نزد افرادی که خانوادهای شاد و موفق دارند بروید.
با خانوادۀ شاد و خوشبخت محمود معظمی بیشتر آشنا شوید!
بسیاری از شما عزیزان در ایمیلهای خود و همچنین حضوری در سمینارها و کارگاههای محمود معظمی، درخواست داشتید تا اطلاعات بیشتری را دربارۀ خانوادۀ محمود معظمی در سایت قرار بدهیم. بهلطف محمود معظمی و همسر گرامیشان خانم فریبا خیلتاش و سه دختر عزیز آنها، عکسهای همسر و فرزندان محمود معظمی و اطلاعات کوتاهی دربارۀ آنها را میتوانید در ادامۀ همین مطلب ببینید و بخوانید.
سرکار خانم «فریبا خیلتاش»، همسر محمود معظمی هستند.
ایشان متولد آذرماه ۱۳۴۲ هستند و در اسفندماه ۱۳۶۷ با محمود معظمی ازدواج کردند. تحصیلات خانم خیلتاش شامل لیسانس حسابداری از تهران، دیپلم پوست و زیبایی از کانادا و گذراندن دورههای مختلف در زمینههای روانشناسی، فروش، والدگری (آموزش و درک فرزندان) است. ایشان هماکنون بهعنوان نمایندۀ فروش لوازم آرایشی و بهداشتی شرکت کانادایی ای وان (AVON) فعالیت میکنند.
بهروزرسانی: همسر گرامی محمود معظمی در تاریخ جمعه ۲۴ امردادماه ۱۳۹۳ پس از پانزده سال مبارزۀ شجاعانه با بیماری سرطان، دار فانی را وداع گفته و به خانۀ ابدی شتافتند. روحشان شاد.
«آناهیتا» دختر بزرگ خانواده،
در دیماه ۱۳۶۰ بهدنیا آمده است. آناهیتا از کانادا لیسانس بیزینس (کسبوکار) گرفته و هماکنون مدیرفروش کالاهای صوتی و تصویری است.
دختر وسطی خانواده «رومینا»،
در مهرماه ۱۳۷۲ بهدنیا آمده و هماکنون علاوه بر تحصیل در سال دوم روانشناسی (جرمشناسی) در کانادا، بهعنوان host در رستوران نیز مشغول به کار است.
«شادی» دختر شیرینزبانِِ خانواده،
و کوچکترین عضو آن، متولد دیماه ۱۳۸۲ است و هماکنون در کلاس دوم ابتدایی (مدرسۀ فرانسهزبان) درس میخواند.
در آن روزهای آخر، و پس از خبردار شدن از مرگ همسر، بر محمود معظمی چه گذشت؟
محمود معظمی زمانی از وخامت حال همسرشان خانم فریبا خیلتاش آگاه شد که در میانۀ تورهای آموزشی نوابغ فروش در چالوس بود. او بهتازگی از نزد همسرش بازگشته بود و پس از اطلاع از ماجرا، تمام تلاشاش را کرد تا بتواند هر چه زودتر دوباره نزد او برود و در لحظاتی که شاید آخرین لحظات دیدار در این جهان بود، در کنار همسر مهربانی باشد که ۲۶ سالِ سرشار از عشق را با هم گذرانده بودند. اما دست اجل، مهلت نداد… معظمی وقتی در مسجد هم دقایقی کوتاه صحبت کرد، زمانی که گفت تنها حسرتش این بود که آخرین لحظات در کنار همسرش نبود، بغض وجودش را گرفت و لحظاتی مکث کرد. بغض و مکثی که اشک را به چشمان اکثر حاضران آورد. ما در این سایت بنا نداریم مطالب احساساتی بنگاریم. نه محمود معظمی و نه ما، نمیخواهیم مطالبی درج کنیم که فاقد بار آموزشی هستند. اما از آنجا که نحوه برخورد محمود معظمی با این لحظات سخت و این خبر دردناک، حاوی نکاتی است که هر کسی میتواند از آنها برای مدیریت بحرانهای زندگیاش بهره ببرد، تصمیم گرفتیم رفتار محمود معظمی و واکنشهایش در آن روزهای آخر و پس از آگاهی از خبر درگذشت همسرشان را از دید افراد مختلف نقل کنیم. این پست که در ادامه میخوانید، با دریافت مطالب جدید از عزیزان تکمیل خواهد شد.
امیرحسین نعماویزاده/ هفته گذشته بود، سهشنبه ۲۱ امرداد، نخستین روز از تور آموزشی دوره نوابغ فروش ۱۰ در چالوس، که خبر آمد حال خانم «فریبا خیلتاش» خوب نیست و وضعیت ایشان بین اغما و هشیاری در نوسان است. خبرِ غیرمنتظرهای بود. استاد تازه از نزد همسر خود از ونکوور بازگشته بودند و همه چیز تحت کنترل پزشکان بود. کسی این اتفاقِ ناگهانی را پیشبینی نمیکرد. روز نخست کلاس، محمود معظمی پیش از آنکه به سر کلاس برود، نفسهای عمیق کشید و روی صحنه رفت. چند ثانیه اول نمیتوانست صحبت کند. به حاضران اعلام کرد که حال همسرشان مناسب نیست: «ممکن است مثل همیشه شاد و سرحال نباشم.» در هر صورت، روز نخست تور و کارگاههای آموزشی برگزار شد و چون همیشه در برنامههای آموزشی در کنار محمود معظمی هستم، بهجرات میتوانم بگویم که حق کامل مطالب آموزشی-انگیزشی ادا شد.
استاد همان روز اول به همکارمان خانم سحر دیانتی اعلام کرد که در نخستین زمانی که میشود، برای ایشان بلیت تهیه کنند که به ونکوور برگردند. جستوجو از آژانسها بینتیجه بود و زودتر از یکشنبه یا دوشنبۀ هفتۀ بعد، بلیت موجود نبود. این چهار روز تور آموزشی هر روزش برای محمود معظمی دشوارتر از قبل میشد. دکتر بیوک محمدی، امین القاسیزاده و من در یک اتاق در کنار استاد، شاهد این سختیها و نگرانیها بودیم. محمود معظمی به طور مداوم با برادرشان دکتر مسعود معظمی و دختر بزرگشان آناهیتا در تماس بود. نفسهای عمیق ایشان نشاندهنده استرس و نگرانی بود؛ تا به حال محمود معظمی را ندیده بودم تا ۱-۲ بامداد بیدار باشد و آرزو کند که بتواند حداقل یک بار دیگر هم شده همسرش را در حالی که زنده است ببیند. جسم او آنجا پیش ما بود؛ اما فکرش پیش همسرش در ونکوور بود.
با این همه، آموزشها مثل همیشه اثربخش و پرانگیزه پیش میرفت. از خودم سوال میکردم چه چیز باعث میشود محمود معظمی اینطور مدیریت اوضاع را به دست بگیرد؟ چه چیز باعث شده بود پرقدرت تور دوره نوابغ فروش ۱۰ را برگزار کند؟
وقتی محمود معظمی وارد سالن همایش میشد، انگار پشت درِ سالن
همه نگرانیها و فشارها را میگذاشت و با رویی باز شروع به تدریس میکرد.
در بین درسها از دانشجویان خواهش میکرد که یک دقیقه سکوت کنند
و برای همسرشان دعا کنند که بهبود یابد.
خاطرتان هست؟ محمود معظمی سمیناری داشت با عنوان «مدیریت استرس و اضطراب». در این ۴ روز متوجه شدم که خودش اول از همه این مدیریت را انجام میدهد. جالب این است وقتی محمود معظمی وارد سالن همایش میشد، انگار پشت درِ سالن همه نگرانیها و فشارها را میگذاشت و با رویی باز شروع به تدریس میکرد. در بین درسها از دانشجویان خواهش میکرد که ۱ دقیقه سکوت کنند و برای همسرشان دعا کنند که بهبود یابد. (در پرانتز جا دارد از تمامی دوستان و عزیزان خوبم در دوره نوابغ فروش ۱۰ اهواز و میهمانان یزدی که درخدمتشان بودیم تشکر کنم. آنچنان این دوستان بامحبت و مهربان بودند که گاهی اوقات به مهری که داشتند حسودی میکردم. آفرین و نفستان گرم.)
و اما صبح جمعه ۲۴ امرداد، روز آخر تور آموزشی، خبردار شدیم که متاسفانه «خانم فریبا خیلتاش به خانه ابدی شتافتند». محمود معظمی کلاس را با نیم ساعت تاخیر شروع کرد. استاد ماژیک را برداشتند و روی تخته این شعر را نوشتند:
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
منتظر بودیم استاد خبر درگذشت همسرشان را اعلام کنند؛ ولی نگفتند. به هر حال دوره تمام شد و در سالن ناهارخوری بچههای کلاس برای خداحافظی پیش استاد میآمدند و ضمن تشکر از آموزشها، آرزوی سلامتی برای همسرشان میکردند. جالب است که استاد تبسم میکردند و تشکر؛ ولی متوجه اشکهای حلقهزده در چشم ایشان بودم.
به نظر شما چرا استاد به دانشجویان درگذشت همسرش را اعلام نکرد؟ زمزمههایی به گوش من و همکاران میرسید که تکوتوک برخی میگفتند:
این چه وضعشه الان باید پیش همسرت باشی!
همه مردها همینن، براش فرقی نمیکنه!
تو نباید یک قطره اشک گریه کنی؟
پاسخ این سوالات و قضاوتها را به عهده شما عزیزان میگذارم. اما دوست دارم خود نیز پاسخ دهم:
محمود معظمی در آموزشها و ارتباط با مردم، اندوه و حتی نگرانی خود را نشان نمیداد ــ حتی سر کلاس ــ که مبادا خللی در آموزشها ایجاد شود. روزشماری میکرد که سریعتر بتواند همسرش را قبل از هر اتفاقی ملاقات کند. حتی شاهد بودیم از چندین راه اقدام کرد که بتواند بلیت را زمانی زودتر از یکشنبه یا دوشنبه بگیرد… و شاید فقط برخی از دوستان بودند که اشکها و بغضهای محمود معظمی را دیدند.
…محمود معظمی در آموزشها و ارتباط با مردم، اندوه و حتی نگرانی خود را نشان نمیداد ــ حتی سر کلاس ــ که مبادا خللی در آموزشها ایجاد شود….
محمود معظمی؛ اندوهگین اما خوشبخت
سخنرانی محمود معظمی در مراسم یادبود همسرشان خانم فریبا خیلتاش (۲۶ امرداد ۱۳۹۳)
سلام
چه زیبا فرمودن که شناخت انسانها از روی مدرک تحصیلی آنها نیست بلکه از درک اطراف و لمس واقعی خوشبختیشون میباشد
و چقدر کامل حتی در همین چند خط و مرور خاطرات و نگاه به ویدیو 7 دقیقهای از محمود معظمی توانستم آرامش را درک کنم و نگاهم را به خیلی چیزها تغییر بدهم
چندین بار این مطلب را خواندم و در لحظههایی از آن شور و شوق را احساس کردم و در لحظههای اشک ریختم
در انتها با دیدن ویدیو آرامش استاد محمود معظمی را در کلامشان لمس کردم
واقعا ممنونم از شما برای به اشتراک گذاری متنی با محتوا و عالی
پیروز باشید